تعصبات خونین قبیلهای در بین اعراب قبل از اسلام با شدت و حدّت تمام وجود داشت. اساسش را جهالت و نادانی تشکیل میداد که در این جملهی نقل شده از آنها نمایان میشود: «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا» «برادرت را چه ظالم باشد چه مظلوم، یاری کن»( 1).
این بود که آنان در هر صورت به یاری همدیگر برمیخاستند، چه ستمگر بودند چه ستمدیده.
ادامه مطلب ....
هارون یحیی در سال ۱۹۵۶ میلادی در شهر آنکارا، پایتخت کشور ترکیه به دنیا آمد.
نام واقعی او عدنان اکتار (Adnan Oktar) است. پاره اول اسم مستعارش، نام هارون، برادر موسی ( علیه السلام ) است و پاره دوم، نام حضرت یحیی؛ پیامبری که درست، پیش از عیسی ( علیه السلام ) آمد و آمدن عیسی را پیشگویی کرد.
او در دو رشته دانشگاهی هنر و فلسفه تحصیل کرده است. از ۲۴ سالگی نوشتن و انتشار کتابهایش را آغاز کرد و تا به امروز (به گواهی وبگاه رسمی خود او) بالغ بر ۲۲۲ کتاب در موضوعات مذهبی، علمی و سیاسی نوشتهاست. در حقیقت موضوع کتابهای علمی و سیاسی او نیز به نوعی به مذهب باز میگردد. او در کتابهای علمی خود با نظریه داروینیسم که در نهایت آفرینش را زاییده یک تصادف و محصول یک تکامل تدریجی و تطابق مستمر با شرایط زیستی میشمارد، درمیافتد و میکوشد وجود شعوری فرابشری را در آفرینش هستی و کائنات اثبات کند. در کتابهای سیاسی نیز به مبارزه کمونیسم و فاشیسم یا فرآوردههایی که از این دو کارخانه بیرون آمدهاند، میرود.
هفتهی گذشته برای ارائهی درخواست ویزای تحصیلی از کنسولگری هندوستان در هرمزگان، سفری از ایرانشهر به بندرعباس داشتم. داخل اتوبوس پر بود از کارگرانی که پس از تعطیلات دو روزه تاسوعا و عاشورا به محل کارهایشان در مناطق جنوبی کشور باز میگشتند. اتوبوس ساعت سه و نیم صبح به مقصد رسید و من تا رسیدن صبح و وقت نماز در قهوهخانهای در محوطهی ترمینال برای گریز از سرما مشغول نوشیدن استکان چایی شدم. در همین حین متوجه کودکان ده، دوازده ساله و نوجوانان بلوچی شدم که در ترمینال و اطراف قهوهخانه پرسه میزدند. اغلب آنان دارای چهرههایی نحیف و تکیده و صورتهای آفتابسوخته داشتند. اغلبشان لباسهای چروکیده و مندرس به تن و دمپاییهای کهنه و زهوار در رفته به پا داشتند.
به راستی آنهمه کودک و نوجوان بلوچ در آن سحرگاه سرد پاییزی با یک لا پیراهن و شلوار در ترمینال مسافربری بزرگترین بندر تجاری ایران منتظر رسیدن صبح و رفتن به کجا بودند؟
قال الله تعالی :
{مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ ﴿محمد - ۱۵) }
تضادی شگفتآور
تضادی که برایم شگفتآور و نامفهوم است، این است که اروپا از طرفی سرشار از نشاط و سرزندگی است، رهبری بخش بزرگی از دنیای متمدن را به عهده دارد، پرده از اسرار کائنات برداشته، نیروهای مادی را به تسخیر خود درآورده و با واژههایی همچون سستی و جمود و ایستایی ناآشناست، ولی از طرف دیگر رهبری روحی و معنویش بر عهدة مذهبی است که انسان را به رهبانیت و ترک دنیا فرا میخواند. در میان انسان و پروردگارش قرار دادن واسطه را لازم میداند. به دادن کفاره معتقد است؛ کفارهای که به انسان میآموزد تا متکی به دیگران باشد و اعتماد و باور انسان را نسبت به استعداد، قدرت اراده و عمل خودش از بین میبرد. ارزش عمل و منفعت تلاش انسان را در نگاهش میکاهد. و جالب اینجاست که مبلغان و نمایندگان این مذهب در اروپا تا مدت مدیدی بین انسانهای جستجوگر، بلندهمت و نیز بین علم و عقل حایل بودهاند. آنها سرپیچی از دیدگاهها و مطالبی را که توسط مفسران کتاب مقدس و اهالی کلیسا ارائه میشد، حرام میدانستند و اگر شخصی با تکیه بر عقل و تجربة خود به چیز تازهای پی میبرد و یا دیدگاه نوینی را ارائه میکرد، مجرم شناخته شده و با چنان سنگدلی و مجازاتهای وحشتناکی مواجه میگردید که در سراسر تاریخ ادیان سابقهای از آن نمیتوان یافت.
ادامه مطلب ...