تعصبات خونین قبیلهای در بین اعراب قبل از اسلام با شدت و حدّت تمام وجود داشت. اساسش را جهالت و نادانی تشکیل میداد که در این جملهی نقل شده از آنها نمایان میشود: «انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا» «برادرت را چه ظالم باشد چه مظلوم، یاری کن»( 1).
این بود که آنان در هر صورت به یاری همدیگر برمیخاستند، چه ستمگر بودند چه ستمدیده.
در جامعهی عرب طبقات و خاندانهایی بودند که نسبت به دیگران برای خود امتیازات و برتریهایی قایل بودند، به این دلیل از عموم مردم خود را بالاتر میدانستند و در بسیاری از رسمها و کارهای حتی در مناسک حج با آنها مشارکت نمیکردند، در عرفات وقوف نمینمودند، از عرفات زودتر از دیگران راه میافتادند(2). ماههای حرام را به تأخیر میانداختند، مناصب و مقامهای عالم در خاندان آنها نسل به نسل انتقال مییافت؛ در بین آنها همواره طبقاتی فرو دست بودند، همینطور طبقاتی بازاری و عمومی وجود داشتند که از موقعیت چندانی برخوردار نبودند، اساساً تفاوت طبقاتی یکی از مسلمات جامعهی عربی بود. جنگ و درگیری از خصوصایت طبیعت عربیشان بود؛ زندگی صحرانشینی این خصوصیت را در وجودشان کاشته بود؛ تا آنجا که جنگ برایشان تبدیل به وسیلهی سرگرمی شده بود.
یکی از آنها چنین میگوید: ( وأحیاناً على بکر أخینا إذا ما لم نجد إلا أخانا ) (3)
«بعضی اوقات به برادرمان، بنی بکر حملهور میشویم، اگر کسی جز برادرمان را [برای تهاجم و ستیز]نیابیم».
جنگ و خونریزی چنان برایشان سهل شده بود که حادثهای نه چندان مهم میتوانست موجب بروز جنگی تمام عیار شود. در بین بنی بکر و بنی تغلب دو تیره از وائل ، جنگی در گفت که چهل سال به طول انجامید و خونهای زیادی ریخته شد، علتش این بود که کلیب – رئیس معد – پستان ناقهی بسوس بنت منقذ را با تیر زده بود که خون و شیر شتر باهم مخلوط گردیده بود. جساس بن مره به خاطر این جسارت کلیب را کشت. به دنبال آن بین قبیلههای بنی بکر و بن تغلب جنگ در گرفت و نتیجه چنان شد که مهل برادر کلیب میگوید: هردو قبیله خود را نابود کردند؛ مادران داغدیده شدند؛ فرزندان یتیم گردیدند، اشکهایی که هیچگاه نخشکید و لاشههایی که دفن نشدند(4). همینطور عامل درگرفتن جنگ داحس و غبراء این بود که داحس، اسب قیس بن زهیر که در مسابقهای بین قیس بن زهیر و حذیفه بن بدر گذاشته شده بود، سبقت گرفت. در این اثنا یک نفر از قبیلهی بنی اسد در برابر قیس قرار گرفت و به او یک سیلی زد و بدین صورت وی را سرگرم کرد و سبب شد تا اسبهای دیگر از آن سبقت بگیرند. به دنبال آن قتلی اتفاق افتاد و سپس دو قبیله به نصرت فرزندان و انتقامگیری از طرف مقابل پرداختند و در نتیجه هزاران انسان به قتل رسید(5).
زندگی دربین جامعهی جاهلی عرب، تبدیل به شبکهای درهم تنیده از خونخواهیها و انتقامجوییها شده بود که تورش بر تمام قبیلهها گسترده بود و پدران، فرزندانشان را بدان سفارش میکردند. زندگی صحرایی کمبود امکانات زندگی، حرص و آز، کینهها و ارزش قایل نبودن به زندگی انسان، آنها را به دریدن، چاپیدن و ربودن واداشته بود؛ به گونهای که سرزمین شبه جزیره تبدیل به دامی شده بود که انسان نمیدانست در چه لحظهای ربوده و یا ترور میشود. مردم از میان خاندانشان در کاروانها ربوده میشدند، تا جایی که دولتهای قدرتمند نیاز به حراست و حفاظت شدید پیدا کردند. کاروان خسرو جهت رسیدن به نعمان بن منذر در حیره، با حراست شدید فرستاده میشد. نعمان نیز به کمک پاسبانانی از بنی ربیعه کاروان را به هوذه بن علی حنفی در یمامه میسپرد. هوذه نیز تحت حراست شدید، کاروان را از سرزمین بنی حنفیه بیرون میکرد و به تمیم میسپرد و برای تمیمیها نیز کار مزدی در نظر گرفته میشد تا آنها با حراست به مأموران خسرو در یمن تحولیش دهند(6).
([1])- حافظ ابن حجر در کتاب مشهور فتح الباری به نقل از مفضل ضبّی آورده است: نخستین کسی که این جمله را در زمان جاهلیت گفت، جندب بن عنبر بود.
([2])- سورهی بقره، آیهی 199.
([3])- دیوان الحماسه.
([4])- رک: أیام العرب.
([5])- همان.
([6])- تاریخ طبری، ج 2، ص 133.
برگرفته از کتاب : " ماذا خسرالعالم بانحطاط المسلمین " تالیف : ابوالحسن ندوی ترجمه : عبدالحکیم عثمانی
اللَّهُــــــــمّ ♥صَــــــلِّ علَےَ سیدنا♥ مُحمَّــــــــدْ ♥و علَےَ آل سیدنا♥ و مولانا مُحمَّــــــــدْ کما... صَــــــلَّیت♥ علَےَ سیدنا♥ إِبْرَاهِیمَ و علَےَآل سیدنا♥ إِبْرَاهِیمَ وبارک علَےَ♥ سیدنا مُحمَّــــــــدْ♥ و علَےَ آل سیدنا مُحمَّــــــــدْ ♥کما بارکت♥...علَےَ سیدنا إِبْرَاهِیمَ♥ و علَےَ آل سیدنا ♥إِبْرَاهِیمَ فى الْعَالَمِینَ ♥إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ
در روز جمعه ان شاء الله ...
دعا کردن
صلوات دادن بر پیامبر (صلی الله علیه وسلم)
خواندن سوره کهف فراموش نشود....
التماس دعا...
سلام
مطلب جالبی بود
در مورد رسوم عرب چیزایی خونده بودم,اما نه با این جزییات...
شنیدم که این کتاب خیلی مفیده امیدوارم مطالعه کنیم...
علیکم السلام و رحمة الله
بله همینطوره ، حرف در مورد آن زیاد است . کتاب بسیار پرباری است .
علامه ندوی -رحمه الله- در سنین جوانی این کتاب بی نظیر را تالیف کردند و از استقبالی که در کشورهای عربی از کتاب شده بود بی خبر بودند تا اینکه روزگاری به مصر سفر میکنند و ...
برای اطلاع از سرگذشت جالب کتاب مطالعه ی مقدمه ی آن خالی از لطف نیست .
موفق باشید
همچنین برادر عزیز
ممنون از حضورتون .
سلام علیکم برادر...به حمدالله اینروزا کاروبارم نسبت به بقیه روزا بهتره وسرم شلوغ عکس وکپی برای مشتریاس...حقیقت فرصت سرزدن به وب ندارم...ممنون از اینکه جویای حال بنده شدین...
این ازبرکات اسلام واز فضل خدای متعال بر این امت است.که مابایدشکرگذارآن باشیم اسلام دریچه ای است برای رهایی ازجهالت به سوی روشنایی و آدمیت